و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش وتردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام وزیبا گفت :
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی ما بین اشک وحسرت و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست
ومن در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا؟ شاید به رسم وعادت پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم.
کسی که همیشه تنهاست
سلام عاشق نامرئی
وبلاگ تو هم خوشگله آهوی عاشق
موفق باشی
غم انگیزه
همین خیلی کیری