تو خلوت کوچه های پاییز بازم به یاد خاطرات باتوبودن شروع به قدم زدن کردم. بازم از کوچه خاطره ها مثل همیشه بدون تو عبور کردم، درخت سرسبزی که همیشه تورو به یاد من می آورد تن به زردی پاییز سپرده بود وتمام برگهای خودش رو ارزانی کوچه خاطره ها کرده بود. صدای خش خش برگها بازم تورو به خاطر من می آورد انگار داشتم روی خاطره های با توبودن قدم میزدم. شب نم ناکی بود اما آسمون هم مثل دل تنگ من قدرت گریه کردن نداشت شاید دل آسمون هم مثل دل من تنگ شده بود ولی ای عزیز ماندنی اینو بدون که دل من همیشه به یاد تو بهاری باقی خواهد ماند و تن به زردی پاییز نخواهد داد
و تو ای تک درخت سرسبز پاییزی همیشه در دل من بهاری خواهی ماند
دوستت دارم
سلام
خیلی قشنگ بود
موفق باشی
به منم سر بزنی خوشحال می شم